جدول جو
جدول جو

معنی زاورا شدن - جستجوی لغت در جدول جو

زاورا شدن
(ثَ گُ تَ دَ)
ناچار ازترک جای مألوف گردیدن. رجوع به زاورا کردن، شود
لغت نامه دهخدا
زاورا شدن
ناگزیر از ترک جای مالوف گردیدن
تصویری از زاورا شدن
تصویر زاورا شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ تَ)
ضعیف شدن. رنجور شدن:
شاد بودی ببانگ زیر و کنون
زار و نالان شدی و زرد چو زریر.
ناصرخسرو.
، بخواری و زبونی افتادن
لغت نامه دهخدا
(پِ زِ کَ دَ)
حاکم و قاضی شدن. درمقام قضا و حکومت قرار گرفتن. حکم شدن:
اگر داد و بیداد داور شوند
بود داد تریاق و بیداد سم.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(مُ عالْ لَ)
باور شدن کسی چیزی را، پذیرفتن. قبول کردن. قبول خاطرکسی قرارگرفتن:
کنون باورم شد که او این بگفت
که گردون گردان چه دارد نهفت.
فردوسی.
دگر ره دید آن مه را پدیدار
نمیشد باورش کان هست دلدار.
نظامی.
هرگزم این گمان نبد با تو که دوستی کنم
باورم این نمیشود با تو نشسته کاین منم.
سعدی (طیبات).
گرچه باور نمی شود ما را
فرض کردم که آنچنان بودست.
ابن یمین
لغت نامه دهخدا
(طَ کَ دَ)
حرام شدن. (ناظم الاطباء) ، کساد. (ترجمان القرآن) (دهار). زیف. تزیف. کاسد شدن. اکساد. و رجوع به ناروائی شود
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ بَ تَ)
تا آن حد آب دادن بزمین که درخور تخم زدن شده باشد، و آن را دم آمدن زمین نیز گویند
لغت نامه دهخدا
(ثَ گُ تَ)
کسی دیگری را ناچار از ترک جای مألوف کردن: زنبورها ما را در باغ زاورا کردند. دیشب سگها ما را زاورا کردند
لغت نامه دهخدا
تصویری از زاور شدن
تصویر زاور شدن
آب سیاه آوردن عضوی از بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاورا کردن
تصویر زاورا کردن
کسی را ناچار از ترک جای مالوف کردن: (زنبورها مار را از باغ زاورا کردند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاورو شدن
تصویر گاورو شدن
در خور تخم زدن شدن زمین بسبب آبیاری دم آمدن زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوارا شدن
تصویر گوارا شدن
نیک و زود هضم شدن، بذایقه خوش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاد را شدن
تصویر زاد را شدن
((شُ دَ))
زابرا شدن، ناگریز از ترک جای مألوف گردیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
لتتباعد
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
diverger
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
divergir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
分岐する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
انحراف ہونا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
แตกต่าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
menyimpang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
להסתעף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
分歧
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
odbiegać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
kutofautiana
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
갈라지다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
divergir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
भिन्न होना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
divergere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
abweichen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
afwijken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
відхилятися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
расходиться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از واگرا شدن
تصویر واگرا شدن
পৃথক হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی